آنان که در سپید پوشی یک ملت، سیاه پوش شدند!
چهارشنبه , 02 بهمن 1392 ساعت 11:34لیلا واحدی
گروه سیاسی: هشت سال بود که ملت ایران در عزای بی تدبیری و بی مسئولیتی؛ دولتهای نهم و دهم؛ سیاه پوش بود؛ هشت سال بود که باران قطعنامه و تحریم بر سر ملت مظلوم و نجیب ایران میبارید و شخص اول اجرایی مملکت؛ با خنده و شوخی؛ پاره شدن قطعنامه دان؛ جهان را پیش بینی میکرد؛ و نمیدانست که این رگ امید ایرانیان است که به لطف کاردانیها! پاره میشود.
هشت سال ایران از ابتدایی ترین حقوق حقه خود، محروم بود؛ هشت سال بود که همه لبوفروشان و تاکسی داران؛ شرمنده زندگی خود میشدند؛ هشت سال بود که لبو فروشان و تاکسی داران؛ هزینه دارو و درمانشان را با فروختن طلا و فرش و یخچال تامین میکردند و در این همه بیداد زمان عزادار بودند. چرخهای زندگی شان نمیچرخید؛ هر تلاشی هم با تورم 40 درصدی محکوم به شکست بود؛ چه مادرانی از همین جماعت تاکسی دار و لبو فروش؛ عزادار جوان ناکام خود نشدند که در برهوت بی دارویی جان باختند.
ملت ایران در طول این هشت سال روز و شبشان را به زیارتنامهخوانی مشغول بودند؛ که فردا قیمت گوشت، مرغ، روغن و برنج سه برابر نشود. ملت نجیب و سیاه پوش ایران در این هشت سال از هیچ هولوکاستی علیه خود حرف نزدند، صبورانه پای نظام ایستادند تا جوانکهای آقازاده و تازه به دوران رسیده؛ یا مدیران همهکاره اقتصاد! شوند، یا وکیل و وزیر و ...!
بیست و چهار خرداد که شد؛ به سبک ملت مدرن؛ درخواستهای خود را با انتخاب مردی که میگفت چرخ زندگی شان باید بچرخد؛ اعلام کردند. حسن روحانی مامور شد که دنیا را با ایران و ایران را با زندگی؛ اشتی دهد، امید رخنه دواند در پیکر عزادار ملت.
اما سکوت آرامش بخش این صحنه را عدهای شکستند همانها که امروز در سپید پوشی ملت سیاه پوش شدند و فریاد « وای ایران » سر دادند. در طول هشت سال عزای ملت شادی کردند؛ معجزه هزاره سوم ساختند؛ هاله نور دیدند؛ تورم کمر شکن را بر دولت بخشیدند؛ اختلاس و رانت خواری را مورد اغماض قرار دادند و منافع نظام را به منافع جیب خود گره زدند؛ هشت سال در راه الماتی و ژنو و استانبول رفت و آمد کردند و به جای استیفای حقوق ملت؛ مانیفست جهانی! ارائه دادند.
سیاه پوشی در شادی وطن؛ چه مفهومی میتواند داشته باشد وقتی مردم و رهبری به تیم هستهای اعتماد دارند، چرا باید این گروه که خود را مدعی حرکت در راه ولایت؛ و جانفشانی در راه وطن امروز میدانند، تصور کنند که فقط آنها هستند که نگران منافع نظام اند. نگران حق ملت برای داشتن انرژی هستهای هستند و این حق را به تاراج رفته پندارند؟ تنها این گروه هستند که میفهمند و چون بیش از دیگران میفهمند عزادارند و چون مابقی ملت نمیفهمند شادی میکنند.
اما همگان میدانند این گروه؛ عزادار اقتدار و قدرت خود هستند که آرام آرام رو به افول میگذارد؛ و دیگر در سایه بحران نمیتوانند؛ اختلاس کنند؛ مدیر عامل شوند؛ ویژهخواری کنند و ملت را داغدار اختلاف فاحش طبقاتی نمایند. اینکه قرار است خودرویی بهتر از پرایدهای سایپا وارد ایران شود موجب عزای؛ مدیر عامل سابق سایپا شده است؟ اینکه قرار است صادرات نفت ایران، توسط شرکت نفت ایران و نه امثال زنجانیها، انجام شود، موجب عزای این افراد شده است؟
اینکه رئیس جمهور کشور، که برخلاف نظر آنها از صندوق انتخابات بیرون آمد، به واسطه؛ به گردش در اوردن چرخ امور مردم به محبوبیت در داخل و خارج دست یابد؛ موجب سیاه پوشی این گروه شده است؟ این گروه عزادار کدام حق هستند که از ملت ایران سلب شده است؛ پلمپ غنی سازی بیست درصد که به گفته مسئولان زیربط ایران نیازی به آن ندارد و هر زمان اراده کند میتواند باز این کار را انجام دهد؛ سلب شدن حق نیست؛ بسته شدن دهان اسرائیل و به وجود آمدن نگرش مثبت در جامعه بین الملی است که در طول این هشت سال روز به روز این نگرش منفی تر شده است.
اگر اعتقاد این گروه این است که ایران و ایرانی برای ادامه زندگی نیازی به ارتباط با جهان ندارد؛ باید در طول این هشت سال، میتوانست چنین فرضیه مضحکی را عملا اثبات کند. هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که درهای دنیا را به روی خود ببندیم و در عوض؛ منت روسیه بکشیم که ایا قطعنامهای را علیه ایران وتو میکند؟ «که عملا هم هیچگاه وتو نمیکرد» و اجناس بی کیفیت چین و برنج آرسنیک دار هند وارد کنیم و ادعا کنیم که ما بدون دنیا هم به زندگی ادامه میدهیم. شاید آقازادهها و رانت خوارها و ویژه خوارها دلبسته این نوع زندگی هستند که امروز عزادار برچیده شدن آن میشوند.
و کوتاه سخن آنکه کاش وطن، امروز با همه لبوفروشان و تاکسی دارانش؛ برای این گروه اهمیت داشت؛ کاش میدانستند که وطن امروز شاد است و ارزش پول ایران فزونی یافته است، ملت امیدوار روزهای بهترند؛ سیاه پوشی برای این شادی اندک دور از انصاف است.
گروه سیاسی: هشت سال بود که ملت ایران در عزای بی تدبیری و بی مسئولیتی؛ دولتهای نهم و دهم؛ سیاه پوش بود؛ هشت سال بود که باران قطعنامه و تحریم بر سر ملت مظلوم و نجیب ایران میبارید و شخص اول اجرایی مملکت؛ با خنده و شوخی؛ پاره شدن قطعنامه دان؛ جهان را پیش بینی میکرد؛ و نمیدانست که این رگ امید ایرانیان است که به لطف کاردانیها! پاره میشود.
هشت سال ایران از ابتدایی ترین حقوق حقه خود، محروم بود؛ هشت سال بود که همه لبوفروشان و تاکسی داران؛ شرمنده زندگی خود میشدند؛ هشت سال بود که لبو فروشان و تاکسی داران؛ هزینه دارو و درمانشان را با فروختن طلا و فرش و یخچال تامین میکردند و در این همه بیداد زمان عزادار بودند. چرخهای زندگی شان نمیچرخید؛ هر تلاشی هم با تورم 40 درصدی محکوم به شکست بود؛ چه مادرانی از همین جماعت تاکسی دار و لبو فروش؛ عزادار جوان ناکام خود نشدند که در برهوت بی دارویی جان باختند.
ملت ایران در طول این هشت سال روز و شبشان را به زیارتنامهخوانی مشغول بودند؛ که فردا قیمت گوشت، مرغ، روغن و برنج سه برابر نشود. ملت نجیب و سیاه پوش ایران در این هشت سال از هیچ هولوکاستی علیه خود حرف نزدند، صبورانه پای نظام ایستادند تا جوانکهای آقازاده و تازه به دوران رسیده؛ یا مدیران همهکاره اقتصاد! شوند، یا وکیل و وزیر و ...!
بیست و چهار خرداد که شد؛ به سبک ملت مدرن؛ درخواستهای خود را با انتخاب مردی که میگفت چرخ زندگی شان باید بچرخد؛ اعلام کردند. حسن روحانی مامور شد که دنیا را با ایران و ایران را با زندگی؛ اشتی دهد، امید رخنه دواند در پیکر عزادار ملت.
اما سکوت آرامش بخش این صحنه را عدهای شکستند همانها که امروز در سپید پوشی ملت سیاه پوش شدند و فریاد « وای ایران » سر دادند. در طول هشت سال عزای ملت شادی کردند؛ معجزه هزاره سوم ساختند؛ هاله نور دیدند؛ تورم کمر شکن را بر دولت بخشیدند؛ اختلاس و رانت خواری را مورد اغماض قرار دادند و منافع نظام را به منافع جیب خود گره زدند؛ هشت سال در راه الماتی و ژنو و استانبول رفت و آمد کردند و به جای استیفای حقوق ملت؛ مانیفست جهانی! ارائه دادند.
سیاه پوشی در شادی وطن؛ چه مفهومی میتواند داشته باشد وقتی مردم و رهبری به تیم هستهای اعتماد دارند، چرا باید این گروه که خود را مدعی حرکت در راه ولایت؛ و جانفشانی در راه وطن امروز میدانند، تصور کنند که فقط آنها هستند که نگران منافع نظام اند. نگران حق ملت برای داشتن انرژی هستهای هستند و این حق را به تاراج رفته پندارند؟ تنها این گروه هستند که میفهمند و چون بیش از دیگران میفهمند عزادارند و چون مابقی ملت نمیفهمند شادی میکنند.
اما همگان میدانند این گروه؛ عزادار اقتدار و قدرت خود هستند که آرام آرام رو به افول میگذارد؛ و دیگر در سایه بحران نمیتوانند؛ اختلاس کنند؛ مدیر عامل شوند؛ ویژهخواری کنند و ملت را داغدار اختلاف فاحش طبقاتی نمایند. اینکه قرار است خودرویی بهتر از پرایدهای سایپا وارد ایران شود موجب عزای؛ مدیر عامل سابق سایپا شده است؟ اینکه قرار است صادرات نفت ایران، توسط شرکت نفت ایران و نه امثال زنجانیها، انجام شود، موجب عزای این افراد شده است؟
اینکه رئیس جمهور کشور، که برخلاف نظر آنها از صندوق انتخابات بیرون آمد، به واسطه؛ به گردش در اوردن چرخ امور مردم به محبوبیت در داخل و خارج دست یابد؛ موجب سیاه پوشی این گروه شده است؟ این گروه عزادار کدام حق هستند که از ملت ایران سلب شده است؛ پلمپ غنی سازی بیست درصد که به گفته مسئولان زیربط ایران نیازی به آن ندارد و هر زمان اراده کند میتواند باز این کار را انجام دهد؛ سلب شدن حق نیست؛ بسته شدن دهان اسرائیل و به وجود آمدن نگرش مثبت در جامعه بین الملی است که در طول این هشت سال روز به روز این نگرش منفی تر شده است.
اگر اعتقاد این گروه این است که ایران و ایرانی برای ادامه زندگی نیازی به ارتباط با جهان ندارد؛ باید در طول این هشت سال، میتوانست چنین فرضیه مضحکی را عملا اثبات کند. هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد که درهای دنیا را به روی خود ببندیم و در عوض؛ منت روسیه بکشیم که ایا قطعنامهای را علیه ایران وتو میکند؟ «که عملا هم هیچگاه وتو نمیکرد» و اجناس بی کیفیت چین و برنج آرسنیک دار هند وارد کنیم و ادعا کنیم که ما بدون دنیا هم به زندگی ادامه میدهیم. شاید آقازادهها و رانت خوارها و ویژه خوارها دلبسته این نوع زندگی هستند که امروز عزادار برچیده شدن آن میشوند.
و کوتاه سخن آنکه کاش وطن، امروز با همه لبوفروشان و تاکسی دارانش؛ برای این گروه اهمیت داشت؛ کاش میدانستند که وطن امروز شاد است و ارزش پول ایران فزونی یافته است، ملت امیدوار روزهای بهترند؛ سیاه پوشی برای این شادی اندک دور از انصاف است.